ظل أسدٌ قویٌ یحکم الغابةَ سنواتٍ طویلةً وکانت جمیعُ الحیوانات تخافه وتطیع أوامرَه کان
الأسد یحصل على طعامه بالقوة یطارد الفریسة ویهجم علیها ویفترسها بأ نیابه الحادة ولا یترکها حتى یشبع ثم تأتی الحیوانات وتأکل من بقایا طعامه.
ظل أسدٌ قویٌ یحکم الغابةَ سنواتٍ طویلةً وکانت جمیعُ الحیوانات تخافه وتطیع أوامرَه کان
الأسد یحصل على طعامه بالقوة یطارد الفریسة ویهجم علیها ویفترسها بأ نیابه الحادة ولا یترکها حتى یشبع ثم تأتی الحیوانات وتأکل من بقایا طعامه.
چرا قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) مخفی است؟
بسیار عجیب است یك زن جوان این اندازه اصرار داشته باشد كه غسل و كفن و دفن او در تاریكى شب و مخفیانه باشد؟! چرا فاطمه اینگونه وصیت مى نماید؟!
آزار و اذیّت به كجا رسیده؟ بى وفائى مردم نسبت به فاطمه علیهاالسلام به كجا كشیده؟ پس از فوت پیغمبر مگر غیر از فاطمه از آن حضرت كس دیگرى باقى مانده بود؟ آیا در این مدت كوتاه كه پس از فوت پدر در قید حیات بود تا چه اندازه زجر و ناراحتى كشیده كه حتى پس از مرگ هم نمى خواهد كسانى كه نسبت به حضرتش اذیت نمودند، بر سر مزارش حاضر شوند؟
فاطمه علیهاالسلام ظاهراً مقارن ظهر یا نزدیك غروب دار فانى را وداع كرد ولى طبق وصیت نامه، غسل و دفن او تا شب به تأخیر افتاد. صداى گریه از خانه ى زهرا علیهاالسلام بلند شد اهل مدینه خبردار شدند، صداى ضجّه و شیون از شهر بلند شد و به سوى خانه على علیه السلام حركت كردند.
مردم بیرون خانه اجتماع نموده در انتظار خروج جنازه بودند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت: پراكنده شوید زیرا تشییع جنازه به تأخیر افتاد. عمر و ابوبكر به على علیه السلام تسلیت گفتند و عرض كردند یا اباالحسن مبادا قبل از ما بر جنازه ى فاطمه نماز بخوانى.(1) در آن موقع عایشه خواست بر فاطمه علیهاالسلام وارد شود، لكن اسماء اجازه نداد. عایشه شكایت اسماء را نزد پدر خود ابوبكر برد و گفت: این زن بین او دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله حائل شد...
ابوبكر آمد در آستانه ى درب ایستاد و گفت: اى اسماء چرا نمى گذارى زنان پیامبر وارد بر دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شوند؟ اسماء گفت: فاطمه علیهاالسلام خود به من چنین دستور داده كه هیچ كس را بر وى وارد نكنم.(2) پاسى از شب گذشت و چشم ها به خواب رفتند، على علیه السلام به اتفاق اسماء در همان شب فاطمه را غسل داد و كفن كرد. (3) بلاذرى در كتاب «أنساب الأشراف» با ذكر سند مى گوید: «فاطمه در شب دفن شد».
سپس مى گوید:
«على علیه السلام فاطمه را در شب دفن نمود چرا كه اسماء بنت عُمیس قبل از آن كه از دنیا برود براى او تابوتى درست كرده بود. فاطمه علیهاالسلام با دیدن آن تبسّمى نمود كه در زمان حیاتش بعد از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله هرگز متبسّم دیده نشده بود، فاطمه علیهاالسلام را على علیه السلام و اسماء غسل دادند چرا كه خود چنین وصیت نموده بود و ابوبكر و عمر از فوتش خبر نداشتند.(4)
على علیه السلام جنازه را برداشت به طرف قبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله حركت كرد و به روضه ى مبارك رفت و آنجا نماز خواند و تنى چند از نزدیكان و اصحاب بر او نماز خواندند و عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عقیل و بریده و حُذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شركت نمودند.(5)
جنازه را در تاریكى شب، آهسته آهسته و در سكوت مطلق به جانب قبر حركت داد تا مبادا منافقین بفهمند و از دفن مانع شوند و جنازه را كنار قبر بر زمین نهادند، على علیه السلام خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت با عجله ى تمام، خاك بر قبر ریختند و على علیه السلام از ترس دشمن قبر فاطمه را با خاك یكسان نمود صورت هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف بقیع درست كرد تا جاى حقیقى آن شناخته نشود.(6) مراسم دفن در كمال خفاء و پنهانى و با سرعت انجام یافت همین كه على علیه السلام از دفن فارغ شد، غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد و احساس كرد كه سخت تنها شد. هم بى پیغمبر و هم بى فاطمه، همچون كوهى از درد، بر سر خاك فاطمه نشست.
قسمتى از این اقدامات ، براى آن بود كه طبق وصیت زهرا(سلام الله علیها) مخالفان در مراسم تشییع ، نماز و خـاك سـپـارى او حـاضـر نشوند. اما آثار ظاهرى قبر را چرا از میان برده اند؟ چرا پس از خاك سـپـارى ، صـورت هـفت یا چهل قبر در گورستان بقیع ساخته اند؟ چرا این همه تلاش در پنهان داشتن مزار او شده است؟ اگر در سال چهلم هجرى ، فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) قبر پدر خود امیرمؤمنان(علیه السلام) را از دیده مردم پنهان كردند، از بى حرمتى مخالفان مى ترسیدند. آیا وضع مدینه در سه ماه پس از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز چنین بود؟!
آیـا عـلّت هـمان نیست كه آن حضرت در آخرین سخنانش به زنان مهاجر و انصار بیان كرد؟ او مى خـواسـت دور از چشم ناسپاسان و حق ناشناسان و غاصبان به خاك سپرده شود و حتى نشان او هم از آنـان پـنـهان باشد تا با این اقدام ، براى همیشه نارضایتى خود را از مخالفان ولایت اعلام كند.
حـاكـمیت نیز به اهمیت این اقدام واقف بود و سعى كرد آثار آن را خنثى كند. ولى با مقاومت امیرمؤمـنـان (علیه السلام) روبـه رو شـدنـد. امـام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتى فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به شهادت رسید، عـلى (علیه السلام) او را غـسـل داد و كـسـى جـز فـرزندان فاطمه ، فضّه و اسماء حضور نداشت. آنان بر فاطمه (سلام الله علیها) نماز گزاردند و او را به خاك سپردند.
روز بعد، مردم مدینه در بقیع جمع شدند و صـورت چـهل قبر را دیدند. نتوانستند قبر دخت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را تشخیص دهند. از این رو، یكدیگر را مـلامـت كـردنـد كـه : پـیامبرتان تنها یك یادگار داشت . او از دنیا رفت و به خاك سپرده شد. بـدون آنـكـه شـمـا حـضـور پـیـدا كـنـیـد و بـر او نـمـاز بـخـوانـیـد و حـتـى محل قبر او را نیز نمى شناسید.
بنابر بعضی روایتها خلیفه اول و دوم از جمله كسانی بودند كه چون صبح شد به درب خانه علی ـ علیه السّلام ـ آمدند برای تشییع جنازه، كه مقداد ندا داد كه دیشب حضرت زهرا- سلام الله علیها- به خاك سپرده شدهاست، این دو تن به شدّت خشمگین شدند و بر علی ـ علیه السّلام ـ اعتراض كردند.
برخى از سران حكومت غاصب گفتند: زنان بیایند و قبر را نبش كنند تا بر او نماز بگزاریم و او را دوبـاره بـه خـاك بـسـپـاریـم . وقـتـى خـبـر بـه امام على (علیه السلام) رسید، لباس رزم پوشید و درحـالى كـه از خـشـم چـشـمـانـش سـرخ شـده بـود، ذوالفـقـار را حمایل كرد و به بقیع آمد و مانع آنان شد.
عمر، پیش آمد و گفت : ما قبر را نبش مى كنیم .
امـیـر مـؤمـنـان (علیه السلام) پیراهن او را گرفت و او را بر زمین كوبید و فرمود: اگر حق مرا گرفتید و چـیـزى نگفتم ، براى آن بود كه ترسیدم مردم مرتد شوند و از دین برگردند. اما در مورد قبر فـاطـمـه ! سوگند به خدایى كه جان على در دست اوست ، اگر به خاك فاطمه دست دراز كنید، زمـیـن را از خونتان سیراب مى كنم ! آنان با مشاهده مخالفت و تهدید امیرمؤمنان (علیه السلام)، از این كار چشم پوشیدند.(7)
پـنـهـان داشـتـن قـبـر دخـت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، با هدف اعلام نارضایتى و اعتراض آن حضرت نسبت به متجاوزان بود.
بـنـابـرایـن از ابـتـكـارات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در راه دفاع از ولایت و اعلام نارضایتى از مخالفان، وصـیـت بـه مـخـفـى مـانـدن قـبـرشان بود. ایشان با وصیت خود خواست اعتراض همیشگى اش را نسبت به غاصبان خـلافـت اعـلام كـنـد و بوسیله ى طرح این نقشه آخرین ضربه را بر حریف وارد ساخت و یك سند زنده و محكمى براى مظلومیت خودش و جبارى دستگاه خلافت براى همیشه باقى نهاد.
همچنین هر مسلمانى در صدد برمى آید بداند قبر دختر عزیز پیغمبر اسلام در كجاست. وقتى شنید كه جاى قبر معلوم نیست. خواهد پرسید: چرا؟ در جواب مى شنود كه خود زهرا (علیهاالسلام) وصیت نموده كه قبرش مخفى بماند. آنگاه خود آن شخص علت قضیه را درك مى كند و مى فهمد كه از دستگاه خلافت وقت، ناراضى بوده و جنازه ى او در محیط خفقان آورى دفن شده است. آنگاه فكر مى كند كه مگر ممكن است دختر محبوب پیغمبر اسلام با آن همه فضائل و كمالات، از خلیفه ى پدرش ناراضى باشد و خلافت او صحیح باشد؟! چنین امرى امكان ندارد. پس معلوم مى شود كه خلافت او غاصبانه و بر خلاف نظریه ى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) و خانواده اش بوده است.
امـامـان مـعـصـوم (علیهم السلام) نـیـز بـه رغـم آگـاهـى از مـحـل قـبـر، آن را آشـكـار نـسـاخـتـنـد و ایـن راز تـا ظهور منتقم و منجى بشریت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) همچنان مخفى خواهد ماند.
-------------------------------
پی نوشت ها:
1. بحار الأنوار: ج 43، ص 199.
2. طبرى، ذخائر العُقبى: ص 53، چاپ قاهره، سال 1356، و استیعاب: ص 751.
3. سنن بیهقى: ج 6، ص 396 مقتل خوارزمى، مقتل الحسین، ص 82.
4. انساب الأشراف، ج 1، ص 405.
5. بحار الأنوار: ج 43، ص 183.
6. البدایة والنهایة: ج 5، ص 285 و مناقب ابن شهر اشوب: ج 3، ص 363 و بحار الأنوار: ج 43، ص 183.
7. بحارالانوار ، ج 43 ، ص 171 .
منبع:tebyan.net
درس هایی که از یک عارف عالم باید گرفت !!
زندگی بزرگان سرشار از نکته های آموزنده است، نکاتی که برای آنها پیش آمده ولی برای دیگران نیز می تواند درس آموز باشد. آیة اللّه مرعشی از بزرگ فقیهانی است که خود را در اسلام ذوب نمود و از حریم تشیع و اهداف مقدس ائمه هدی علیهم السلام دفاع نمود. ایشان از سجایای اخلاقی بیشماری برخوردار بوده اند که ما تنها به ذكر چند مورد بسنده میكنیم.
1- ساده زیستن:
یكی از خصوصیات برجسته ایشان ساده زیستی و عدم توجه به مسائل مادی و زخارف دنیوی بود. ایشان پس از اقامت در قم و ازدواج از نظر مالی مدتها در وضعیت بدی به سر می بردند و مدتها اجاره نشین بودند تا اینكه كم كم با تهیه یك زمین كوچك در آن خانه ای ساختند و تا آخر عمرشان نیز در آن زندگی كردند. ایشان هیچوقت از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار نبودند و هر آنچه به دست می آوردند، در راه رفع حوایج مردم مصرف نموده، یا وقف میكردند و هیچگاه مالی را به خودشان اختصاص نداده اند.
شب آخری كه ایشان فوت کردند، فرمودند: «من خیلی بارم سبك است و هیچ نگرانی ندارم، تنها یك چیز مرا زجر میدهد و آن این است كه می ترسم در ایام زندگیم نوشته من یا صحبتهای من در هر موردی باعث شده باشد كه حقی ناحق شود، یا در همسایگی ما گرسنه ای بوده باشد و ما غذای سیر خورده باشیم كه و الله و بالله و تالله اگر چنین چیزی بوده من آگاهی نداشته ام» و روزی كه ایشان از دنیا رفتند، یك قبا داشتند كه مشكی بود و در ایام محرم و صفر میپوشیدند و مجموع پولی كه در جیب ایشان بود، هشتصد تومان بود و هیچ اندوخته ای، زمینی یا ملكی نداشتند.
2- مداومت بر نماز جماعت:
خصوصیت دیگر ایشان، پایبندی ایشان به اقامه جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه - سلام الله علیها - بود.از همان زمان قدیم، نزدیك به 60 سال پیش ایشان مرتب سه وعده مشرف می شدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت می فرمودند. صبحها نخستین زائر حضرت معصومه - سلام الله علیها - ایشان بودند، گاهی یك ساعت قبل از اذان تشریف می بردند پشت درب صحن و آنجا می نشستند تا فراش حرم بیاید درب را باز كند و ایشان نخستین زائر حرم باشند.
در زمستانهای خیلی سرد، تا آن زمان می گفتند برف زیادی می بارید كه گاهی ارتفاع برف به 80، 90 سانتیمتر میرسید، ایشان قبل از اذان صبح، پارویی به دست می گرفتند و از منزل تا حرم مطهر مسیر را برای مردم باز میكردند و هرگاه هم كسی میگفت آقا شما این كار را نكنید، میفرمود: من میخواهم ثواب كنم.
در وصیتنامه ایشان آمده است: «سجادهای كه هفتاد سال بر روی آن نماز شب بجا آوردهام و تسبیحی از تربت امام حسین (علیه السلام)كه با آن در سحرها به عدد دانههایش استغفار كردهام با من دفن شود.»(1)
3- عشق به كمال و علم:
یكی دیگر از خصوصیات ایشان علاقه و عشق بی حد و حصر نسبت به كسب علم و دانش بود. یك وقتی ایشان نقل می فرمودند: «زمانی كه ما در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتیم، گاهی می شد كه ما تا 40 روز اصلا گوشت گیرمان نمی آمد كه بخوریم، خوب آقازاده هم بودیم و رویمان نمیشد برویم پیش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز كنیم و گاهی آنقدر سرگرم درس بودیم كه تا 24 ساعت گرسنه میماندیم ولی اصلا توجه به این مسائل نداشتیم.»
میفرمودند: «زمانی كه من در مدرسه قوام در نزدیكی های صحن مطهر مولی امیر المۆمنین در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتم، با مرحوم آیه الله حاج سید ابو القاسم ارسنجانی شیرازی كه از علماء بزرگ شیراز بودند، هم حجره بودم. ما گاهی گرسنه می شدیم و هیچ چیز نداشتیم بخوریم. بعضی از اعیان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را میفرستادند به نجف اشرف كه درس بخوانند، ولی اینها معمولا می آمدند و درس نمیخواندند و آش و پلویی راه می انداختند و عده ای هم از این افرادی كه دنبال دنیا بودند، دور اینها را میگرفتند و ارتزاق می كردند، گاهی اینها كاهوی زیادی می خریدند و می آمدند در كنار حوض و برگهای زیادی را می ریختند در حاشیه حوض و ساقههای وسطش را می بردند و می خوردند. و من و آن رفیق هم حجرهام با هم میرفتیم این برگهای اضافی كاهوها را مخفیانه جمع میكردیم و با آنها سد جوع میكردیم و هیچگاه هم به خودمان اجازه نمیدادیم كه برای كسی بازگو كنیم، ولی آنی از تحصیل و تدریس غافل نبودیم.»
4- استفاده از امكانات داخلی:
حضرت آیه الله خصوصیت دیگری كه داشتند، می فرمودند: «من از روز اولی كه خودم را شناختم و روی پای خودم ایستادم، از البسه خارجی استفاده نكرده ام». و تا آخر عمرشان هم همینطور بودند و می فرمودند: «این یك راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است». روزی خیاط آمد و به ایشان گفت: آقا دكمه از خارج میآید و برای قبا ناچاریم از آن استفاده كنیم، ایشان اجازه ندادند و مدتی در این فكر بودند كه چه بكنند، بعد یكی گفت بعضی از خانمها در خانه از این قیطانهایی كه به لب عبا میدوزند، شبیه دگمه درست میكنند و شما میتوانید این را به خیاط بدهید و لذا لباسهای ایشان هیچ وقت دگمه نداشت و از همین قیطانهایی كه در داخل تولید میشد استفاده میكردند.
یكی از خصوصیات برجسته ایشان ساده زیستی و عدم توجه به مسائل مادی و زخارف دنیوی بود.ایشان پس از اقامت در قم و ازدواج از نظر مالی مدتها در وضعیت بدی به سر می بردند و مدتها اجاره نشین بودند تا اینكه كم كم با تهیه یك زمین كوچك در آن خانه ای ساختند و تا آخر عمرشان نیز در آن زندگی كردند.
5- ارادت به اهل بیت - علیهم السلام -:
یكی دیگر از بارزترین خصوصیات اخلاقی ایشان، علاقه و اظهار ارادت و توسل و تضرع شدید نسبت به ائمه معصومین - علیهم السلام - بود. ایشان می فرمودند از روزی كه خودم روی پای خودم ایستادم، هرگاه لباس نوی میدوختم، نخستین بار میبردم در حرمهای ائمه - علیهم السلام - و با مالیدن به ضریح، آن را متبرك نموده، بعد از آن استفاده می كردم، ساختمان كتابخانه، مدرسه، حسینیه و یا هر ساختمانی كه مستقیم زیر نظر ایشان ساخته می شد، وقتی گودبرداری می كردند، ایشان مقداری از تربت سید الشهداء - علیه السلام - را در پی های آن می ریختند و می فرمودند با این تربت من اینجا را بیمه میكنم.
و به خصوص هر وقت مشرف می شدند به حرم، در آستانه حرم هنگام ورود خودشان را روی زمین می انداختند و محاسنشان را روی خاكهای درب ورودی حرم می مالیدند و به ما می گفتند شماها مثل اینكه خجالت می كشید این كار را انجام دهید، این خجالت باعث میشود شما از در خانه اینها دور شوید و شما باید كاری كنید كه دیگران هم تاسی كنند، گاهی به طور ناشناس شبهای عاشورا كرارا در میان جمعیتهای عزادار میرفتند و به سینه زنی می پرداختند و می فرمودند من با این سینه زنی خودم را در طول سال بیمه میكنم.
همچنین میفرمودند من در این مدتی كه در قم هستم، هر گاه مشكلی داشتم میرفتم حرم مطهر حضرت معصومه - سلام الله علیها - و چند ساعت در آنجا دخیل میشدم و معمولا گره گشایی میشد.(2)
برنامه قرائت روزانه ایشان:
ایشان در وصایای خود فرمودند: سفارش مىکنم به خواندن سوره «یس» بعد از نماز صبح هرروز یکمرتبه، سوره «نباء» (عم یتسائلون) بعد از نماز ظهر، سوره «عصر» بعد از نماز عصر، سوره «واقعه» بعد از نماز مغرب و سوره «الملک» بعد از نماز عشاء؛ و تأکید میکنم بر مداومت کردن به آنچه یادآور شدم، زیرا من شخصاً روایت مىکنم این روش را از استادان بزرگوار خود، و بارها نیز تجربه آموختهام.
تا حالا شده تو خیابون یا توی پارک بچه ای را ببینید که گم شده و به دنبال مادرش می گرده و وقتی که به کمک مردم مادرش را پیدا میکنه در آغوش مادرش میپره و آرام میشه. ما آدمها هم مثل کودک گمشدهای هستیم که در طول زندگی به دنبال کسی یا چیزی می گردیم که با آن آرامش پیدا کنیم. اون چیز نمی تواند پول، مقام، قدرت، زیبائی و….باشد، چون بعضی از آدم اینها را دارند، اما باز هم آرامش ندارند و همیشه مضطرب و نگران هستند.
در قرآن کریم آمده است: (( آگاه باشید که دل ها با یاد خدا آرامش پیدا میکند.))
و نماز بهترین راه برای رسیدن به آرامش است.
در اطراف هر کدام از ما آدمهای زیادی هستند که به ما محبت میکنند، مثل بابا، مامان، معلم و خیلیهای دیگه و ما دوست داریم از آنها به خاطر محبتی که به ما میکنند تشکر کنیم. مثل وقتی که میخواهیم از خدای مهربان تشکر کنیم و نماز میخوانیم.
او کسی است که صدها و هزارها نعمت به ما هدیه داده و لحظه به لحظه مواظب و مراقب ماست. تمام کسانی که به ما محبت میکنند هم، خدا به ما هدیه داده است. پس ما با نماز میتوانیم از خدای مهربان به خاطر این همه نعمت و مهربانی که به ما هدیه میکند تنها یک کمی تشکر کنیم.
وقتی که بدن ما کثیف شده است باید آن را با آب بشوئیم تا تمیز شود و آن وقت احساس خوشایندی میکنیم ،چون پاکیزه و تمیز میشویم . روزی پیامبر مهربان اسلام رو به یارانشان کردند و گفتند: (( فرض کنید در جلوی خانهی شما، چشمهای جاری است و شما هر روز پنج بار در آن خود را میشویید. آیا به تن شما آلودگی باقی میماند ؟ ))
یاران گفتند : ((خیر! ))
پیامبر دوباره گفتند : (( بله نمازهای پنجگانه همین اثر را دارند. با پنج نماز در شبانه روز خداوند، بدیها و گناهان را از آدمی میزداید و او را پاکیزه میکند. ))
اگر ما کسی را دوست داشته باشیم دوست داریم با او حرف بزنیم. کسی که نماز میخواند، خدا را دوست دارد و دلش می خواهد با او حرف بزند. البته نباید تند تند و با عجله با خدا صحبت کرد. باید آرام حرف زد.
انسان اگر کسی را دوست داشته باشد، عجله نمیکند و آرام با او صحبت میکند. بنابراین باید با آرامش نماز خواند. وقتی که شما کسی را واقعاً دوست داشته باشید آن طور رفتار میکنید که او میخواهد. خدای بزرگ ما را خلق کرده است و ما را خیلی زیاد دوست دارد و بسیار بسیار از ما داناتر است از ما خواسته است که به این صورت نماز بخوانیم که او میخواهد. پس ما آن گونه رفتار میکنیم که خدای مهربان می خواهد تا از دست ما راضی وخشنود باشد.
انعکاس اعمال
زنی پسرش به سفر دوری رفته بود و ماهها بود که از او خبری نداشت. بنابراین زن دعا میکرد که او سالم به خانه بازگردد. این زن هر روز به تعداد اعضاء خانوادهاش نان میپخت و همیشه یک نان اضافه هم میپخت و پشت پنجره میگذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا میگذشت نان را بردارد. هر روز مردی گوژپشت از آنجا میگذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او تشکر کند میگفت: «کار پلیدی که بکنید با شما میماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما بازمیگردد. » این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفتههای مرد گوژپشت ناراحت و رنجیده شد. او به خود گفت: او نه تنها تشکر نمیکند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان میآورد. نمیدانم منظورش چیست؟
تعداد صفحات : 2